ادم هوا
 
هیئت نوجوانان قرآن وعترت
به وب سایت نوجوانان قرآن و عترت خوش آمدید
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:داستان قرآنی آدم وهوا, :: 11:59 ::  نويسنده : سجاد اسدی

 

( زراره) گوید از امام صادق (ع) پرسیده شد ، گروهی از مردم می گویند : خداوند تعالی بر آدم وحی فرستاد تا دخترانش را به ازدواج پسرانش در آورد و بدین ترتیب ریشه آفرینش از ازدواج محرمات نشأت گرفته است ! امام صادق (ع) در پاسخ فرمودند : خداوند منزه از چنین اتهامی است چگونه می توان گفت که ذات باری تعالی خلقت برگذیده خویش را بر پایه حرام قرار دهد و توان آفرینش پدیده ای حلال را نداشته باشد ؟!

 

آنگاه از حضرت سوال شد بعضی عقیده دارند که حواء از قسمت پائین پهلوی چی آدم آفریده شده است ، امام در پاسخ فرمودند : کسی که چنین ادعا می کند در حقیقت منکر قدرت خداوند است و اینکه او نمی تواند همسری حلال را که از پهلوی آدم خلق نگشته باشد برایش خلق نماید . سوال کننده در ادامه گفت : چنانچه حواء از پهلوی آدم آفریده شده باشد باید نتیجه گرفت که ازدواج نسلهای بعد از او تماماً در طبقه ازدواج محرمات با یکدیگر است . امام صادق در پاسخ فرمودند : هنگامیکه خداوند آدم را از گل سرشت و به فرشتگان امر کرد تا بر او سجده نمایند برای مدتی او را به خواب برد آنگاه به هیئت آفرینش او پرداخت و آغاز تشکیل خلقت حواء را در محل گودی کشاله ران آدم قرار داد ، آدم بعد از مدتی در اثر جنبش حواء به وجود او پی برد و هنگامیکه حواء از آدم جدا گشت در برابر او با سیمای بسیار زیبا ظاهر شد و با آدم به گفتگو پرداخت ، آدم از او پرسید : تو کیستی ؟ حواء پاسخ داد : همچنانچه که می بینی مخلوق خداوند تعالی هستم ، آدم با تعجب از حضرت باری تعالی پرسید : پروردگارا این بنده تو که من چنین با او مانوس گشته ام کیست ؟ خداوند در پاسخ آدم فرمود : او کنیز من حواء می باشد . آیا مایلی او را همنشین و انیس تو سازم ؟ با پذیرش آدم ، حواء به حبالۀ نکاح او در آمد و در همین هنگام نیز خداوند نیروی شهوت را در وی بوجود آورد . آدم از خداوند تعالی پرسید : چگونه رضایت و خشنودی ترا در این مهم فراهم سازم ؟ و خداوند فرمود : خشنودی من در آنست که به حواء نشانه ها و ویژگیهای دین مرا بیاموزی . آنگاه خدا.ند از آدم خواست تا حواء را به طرف خویش خواند ، آدم از حواء خواست تا بسوی او بیاید اما حواء خواهش او را رد کرده و در عوض از آدم خواست تا ابتدا او بدین امر مبادرت ورزد و به دستور خداوند این آدم بود که ابتدا بطرف حواء حرکت کرد و اگر غیر از این بود جریان آفرینش بگونه ای تغییر می یافت ، که این زنان بودند که می بایست ابتدا برای خواستگاری از مردان اقدام کنند .

 

قول متداول در بیان اهل سنت اینست که حواء از پهلوی چپ آدم خلق گشته اما حدیث مذکور این نقل رایج را منتفی می سازد و بدین ترتیب می بایست نظرات مغایر با روایت را یا حمل بر تقیه نمود یا اینکه مطابق روایت صدوق علیه الرحمة بگوئیم حواء از زیادت گل آدم (ع) سرشته گشت .

 

( رازی ) در ( مفاتیح الغیب ) و در ضمن تفسیر آیه ( یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ) می گوید : منظور از زوج در این آیه حضرت حواء می باشد و در آفرینش او از آدم (ع) دو گونه نقل قول گشته است . اولین نقل که اکثریت نیز بر آن اتفاق نموده اند اینست : آنگاه که خداوند نور خود را بر آدم ساطع فرمود ، در این وقت حواء را از یکی از دنده های چپ او بیافرید ، بعد از مدتی آدم که در خواب فرو رفته بود از جای برخاست و بسوی حواء حرکت نمود چرا که او قسمتی از وجودش بود ، طرفداران این نظریه به روایتی از رسول اکرم (ص) تمسک جسته اند . که ایشان فرمودند : اصل آفرینش زن از میان دنده و پهلوان آدم بوده است و چنانچه بر آن شوی تا در هیئت او تغییری حاصل کنی مسلماً  در هم خواهد شکست اما اگر به حالت اعوجاج رهایش سازی خواهی توانست از او بهره مند گردی . اما نقل قول دم که عمدۀ نقطه نظرات ( ابو مسلم اصفهانی ) است می گوید : منظور از آیه ( و خلق منها زوجها ) یعنی جنسی مطابق همان نفس و روان همچنانچه خداوند در جای دیگر می فرماید : ( والله خلق لکم من انفسکم ازواجاً ) و نیز مانند آیه ( اذبعث فیهم رسولاً منهم ) رازی در ادامه می گوید : باید قول اول را ترجیح دهیم چرا که اگر خلقت حواء را نیز ابتدائی فرض نمائیم آنگاه اصل خلقت از دو نفس و روان خواهد بود و این بر خلاف صریح آیه قرآن است یا ممکن است اینگونه پاسخ گوئیم که کلمه ( ِمنْ ) برای ابتدای غایت است و چون ایجاد و کون آفرینش با آدم (ع) آغاز گشته است بنابراین صحیح است که گفته شود ( خلقکم من نفس واحدة ) از طرفی همچنانکه خداوند تعالی توانست با قدرت لایزال خویش آدم را از خاک بیافریند همو قادر خواهد بود تا حواء را نیز اینگونه خلق نماید و اگر اینگونه بیاندیشیم در آن صورت نیازی نخواهد بود تا بگوئیم خلقت حواء از میان پهلوان آدم آغاز گشته است .

 

گروهی از محدثین می گویند : ممکن است آفرینش از نفس واحده را همان پدری واحد و یگانه فرض نمائیم همانطور که می گوئیم قبیله ( بنی تمیم ) از تمیم بوجود آمده اند و منافاتی ندارد تا مادر و جنس اناث را نیز در این نشأت و اصلیت دخالت دهیم و با این وصف می توان گفت که شاید منظور از ( منها ) در آیه ( و جعل منها زوجها ) در حقیقت بیان علت و سبب اصلی آفرینش است و بس .

 

( زراره ) به نقل از امام صادق (ع) در رد نظر اهل سنت پیرامون ازدواج برادران و خواهران با یکدیگر می گوید وای بر این گروه که نظرات آنها نه موافق نظرات فقهای حجاز است و نه مطابق آراء فقیهان عراق . خداوند دو هزار سال قبل از خلقت آدم امر فرمود تا بر لوح محفوظ نقش بندند که ازدواج برادر و خواهر با یکدیگر از محرمات است پس چگونه است اینگونه نظرات در حالیکه ما هیچ اثری از حلیت این موضوع را در کتب آسمانی مثل تورات و انجیل و زبور و فرقان نمی یابیم تحقیقاً اینگونه برداشتها چیزی نیست مگر تقویت نظریه مجوسیان .

 

آنگاه حضرت پیرامون پیدایش نسل آدم و ذریه او اینگونه فرمودند : آدم (ع) در هفتاد بار زایمان حواء _ع) صاحب یکصد و چهل دختر و پسر شد تا اینکه هابیل بدست برادرش کشته شد . در مرگ او آدم آنقدر بیتابی کرد که تصمیم گرفت پنجاه سال از نزدیکی با حواء دوری گزیند بعد از این مدت طولانی خداوند بر آنها عطیه ای بهشتی مرحمت فرمود ، عصر روز پنج شنبه حوریه ای سیه چشم بنام ( منزلة ) از بهشت فرود آمد و به امر خداوند با ( شیث ) ازدواج نمود و فردای آنروز بهنگام عصر دیگر کنیزکی بهشتی به امر خداوند از بهشت پائین آمده و به ازدواج فرزند دیگر آدم یعنی ( یافث ) در آمد . از همسر شیث پسرکی بدنیا آمد و نیز از همسر یافث دختری و آنهنگام که آندو با یکدیگر ازدواج نمودند سلف صالح و برگزیدگان از پیامبران یکی پس از دیگری پا به عرصه وجود نهادند .

 

همچنین امام صادق ( ع) فرمودند : آدم (ع) سفارش و وصایایی را بر پسرش شیث به ودیعت نهاد و شیث نیز این وصایا را به پسرش  شیبان ( مسعودی نام او را ریسان می داند هنگامیکه مرگ شیث فرا رسید خداوند به او امر کرد تا تابوت و اسم اعظم را نزد پسرش ریسان فرزند منزله یعنی همان حوریه بهشتی به ودیعت گذارد . بعضی اسم اصلی ریسان را انوش می دانند . ) منتقل ساخت . شیبان همان پسر ( منزله ) حوریه بهشتی است که آدم (ع) به فرمان خداوند او را به ازدواج فرزندش شیث در آورد .

 

( ابو حمزه ثمالی ) گوید : شنیدم که علی بن الحسین (ع) با مردی از قریش اینگونه سخن می راند : آدم (ع) هنگامی که توبه اش مورد قبول واقع شد در روی زمین به مضاجعت با حواء پرداخت و او محرمات الهی را بسیار پاس می داشت . آدم از حوا صاحب بیست پسر و بیست دختر شد و در هر بار زایمان صاحب 2 فرزند پسر و دختر می شد ، اولین فرزند پسر او (هابیل ) بود که به همراه دختری بنام ( اقلیما ) متولد شد و در زایمان دوم صاحب پسری بنام ( قابیل ) و دختری بنام ( لوذا ) شد ، لوذا زیباترین دختران آدم بود بطوریکه پدرش دائماً در مورد او احساس خطر می کرد و بدین خاطر تصمیم گرفت تا او را به ازدواج هابیل و اقلیما را به ازدواج قابیل در آورد . قابیل از این رأی پدر در آشفت و با اعتراض گفت : چگونه است که مرا به ازدواج اقلیما خواهر زشت چهره هابیل  در می آوری و لوذا خواهر زیبای مرا به ازدواج هابیل ، آدم تصمیم گرفت بین آنها قرعه بیاندازد و نتیجه قرعه همان نظریه اول آدم بود بدین ترتیب قرعه هابیل بنام لوذا و قرعه قابیل به نام اقلیما افتاد . بعد از این جریان بود که خداوند ازدواج با محرمات را حرام نمود . در اینجا آن مرد قریشی پرسید پس فرزندان آنها چگونه با یکدیگر ازدواج کردند ؟ و اگر چنین باشد مجوسیان نیز اینگونه رفتار می کنند ! علی بن الحسین (ع) در پاسخ فرمودند : مجوسیان این کار را بعد از تحریم از جانب خداوند انجام دادند و تو نباید منکر خلقت خداوند باشی چرا که حواء نیز از آدم بوجود آمد و بر او حلال شمرده شد و مسأله تحریم با محارم بعد از آن مقرر گشت .

 

البته باید حدیث مذکور را حمل بر تقیه کرد چرا که رای متداول در میان عامه اینگونه است . در روایتی امام صادق (ع) اینگونه می فرمایند : اولین فرزندی که از آدم و حواء بوجود آمد دختری بود بنام ( عتاق ) و او اول کسی بود که بر عرصه زمین به طغیان و فساد پرداخت و خداوند بر او گرگی بسان جثه فیل و کرکسی در هیئت چهارگوش مسلط کرد تا او را از میان ببرند متعاقب قتل عتاق خداوند به آدم و حواء پسری داد بنام قابیل و هنگامی که قابیل به سن بلوغ رسید با دخترکی از جنس جنیان بنام ( جهانه ) ازدواج نمود بعد از آن خداوند هابیل را به آدم (ع) بخشید و او با حوریه ای بهشتی بنام ( نزله ) وصلت نمود ، بفرمان خداوند آدم مامور گشت تا میراث نبوت و گنجینه دانش الهی خود را نزد فرزند کوچکش هابیل به ودیعه نهد . قابیل که از این قضاوت پدر بر آشفته بود لب به اعتراض گشود .

 

توصیه های آدم پیرامون این امر و مشیت الهی نتوانیت باور قابیل را همراه خویش سازد و بالاخره مقرر گشت تا آندو برای خداوند قربانی نمایند . هر کس که قربانی اش مورد قبول واقع گشت لاجرم همو نزد خداوند از قرب بیشتری برخوردار خواهد شد و نشانه قبول قربانی این بود که آتش ار آسمان آن نذر معهود را می بلعید . قابیل که کشتزارهای فراوانی را در اختیار داشت مقداری گندم نامرغوب را به نشانه نذر در معرض امتحان قرار داد و هابیل که صاحب رمه های فراوان بود قوچی تنومند را به نشانه قربانی هدیه نمود ، آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را بلعید ، ابلیس که نظاره گر جریان بود نزد قابیل آمده و به تحریک او پرداخت و اظهار داشت اگر اوضاع اینگونه پیش رود در آینده نسل برادرن بر تو فخر خواهند فروخت چرا که او نزد پدرت از خصوصیت ارزنده تری نسبت به تو برخوردار است پس بهتر است او را از پیش پای خویش برداری قابیل نیز بر اثر وسوسه شیطان برادر خود را به قتل رسانید .

 

آنگاه به امر ابلیس آتشکده ای بپا داشت و به عبادت و تکریم آن پرداخت تا بهانه ای باشد برای پذیرش قربانی های او و اول کسی که به پرستش آتش روی آورده و آتشکده ها بر پا نمود قابیل است ، آدم (ع) بعد از مرگ فرزندش بر قتلگاه او حاضر گشت و چهل شبانه روز به گریه و زاری پرداخت و بر زمینی که خون فرزندش را در کام خود کشید لعنت فرستاد و آن موضع همان محل فعلی ( مسجد جامع بصره ) است . روزیکه هابیل از دنیا رفت همسرش نزله صاحب فرزندی شد که آدم (ع) او را به پاس قدردانی از پدرش هابیل نام نهاد . خداوند بعد از هابیل فرزند دیگری بنام شیث یا هبة الله را به آدم ارزانی فرمود و بعد از بلوغ ، او با عروسی بهشتی بنام ( ناعمة ) ازدواج نمود حاصل این ازدواج دخترکب بود بنام ( حوریة ) که بعد ها به ازدواج هابیل در آمد و نسل بعد که هم اکنون نیز ادامه دارد دنباله ازدواج مبارک این دو تن می باشد ، زمانیکه دوران نبوت آدم (ع) به سر آمد او از جانب خداوند فرمان یافت تا آثار نبوت و گنجینه دانش رسالت خویش را به فرزندش ( شیث ) منتقل سازد و او را به رازداری و تقیه سفارش نماید چرا که در غیر اینصورت به همان مصیبتی دچار خواهد شد که گریبان هابیل گشت .

 

(علی بن ابراهیم قمی ) از امام سجاد (ع) اینگونه نقل می کند : قابیل بر نحوه کشتن برادرش آگاه نبود تا اینکه با تحریک شیطان و وسوسه نفسش  سر او را در میان دو سنگ خرد کرد بعد از قتل برادرش دچار حیرت و پریشانی بود و نمی دانست جنازه او را در کجا قرار دهد تا اینکه دو زاغ در کنار او فرود آمده و بعد از جدال یکی از آنها دیگری را کشته و او را در میان خاکها دفن نمود . قابیل که ضعف خود را مشاهده کرده بود با خود گفت : وای بر من که بسان این کلاغ هم نبودم تا بتوانم جسم برادرم را به خاک سپارم . او سپس گودالی کوچک را حفر نمود و هابیل را در میان آن نهاد . قابیل بعد ار آن به خانه بازگشت و آدم (ع) که هابیل را همراه او ندید از وی پیرامون فرزند کوچکش توضیح خواست قابیل که از جواب صریح به پدرش طفره می رفت ناگزیر او را به محل قتل برادرش آورده و پرده از جنایت خویش برداشت ، آدم (ع) آن زمینی را که خون فرزندش را در خود بلعیده بود به لعنت یاد کرد و بدین خاطر است که بعد از آن هیچ خاکی خون انسان را در خود فرو نمی برد ، آنگاه آدم در فراق فرزندش چهل شبانه روز گریست .

 

امام سجاد (ع) می فرمایند : چهره قابیل در جهت گردش خورشید قرار داده خواهد شد تا پیوسته گداخته گردد و در هنگام سرما بر پیکرش آب سرد ودر گرما آب جوشان خواهند ریخت .

 

در ( عیون اخبار الرضا ) آمده است که فردی از اهل شام از علی بن ابیطالب (ع) پیرامون آیه ( یوم یفرالمرء من اخیه ) سوال کرد آنحضرت در پاسخ فرمودند : منظور اینست که قابیل از برادرش هابیل خواهد گریخت . همچنین از آنحضرت درباره علت شوم بودن روز چهارشنبه سوال شد ، حضرت در پاسخ فرمودند : روزیکه هابیل به دست برادرش کشته شد آخرین چهارشنبه ما قمری و محاق کامل بود .

 

از امام صادق (ع) چنین نقل شده است : شدیدترین شکنجه های قیامت اختصاص به 7 نفر دارد ، 1- قابیل 2- نمرود که با ابراهیم (ع) از در محاجه و جدال بر آمد 3- آن دو نفری که در میان بنی اسرائیل مردم را به یهودی گری و نصرانیت فرا خواندند . 4- فرعون که ادعا می کرد ( انا ربکم الاعلی ) 5- دو نفر از میان این امت

 

امام صادق می فرمایند : فبل از کشته شدن هابیل تمام حیواناتدرنده و پرندگان و وحوش در هیئتی مختلط می زیستند و دسته و نوع خاصی نداشتند و تنها بعد از مرگ هابیل بود که از یکدیگر رمیدند و هر یک به شکلی در آمدند . و باز امام صادق (ع) می فرمایند : خداوند حوریه ای بهشتی را به ازدواج یکی از پسران آدم در آورده و فرزند دیگرش را به ازدواج زنی از اهل جن در آمد . و آنچه زیبائی و کمال و حسن خلق است از نسل همان حوریه بهشتی می باشد و سرچشمه سوء خلق ها نیز از اهل جن است .

 

در جمع بندی بین این روایات و احادیث مطروحه قبل می توان مبنا را بر مجاز و اغماض نهاد یعنی مراد از حوریه بهشتی شبه او در زیبایی و کمال و همچنین است قیاس در مورد زن از اهل جن ، یا مطابق پاره ای از روایات ممکن جمع بین این دو صورت را در مورد یکی از فرزندان آدم متصور شد .

 

امام صادق (ع) در حدیثی دیگر می فرمایند : ابلیس هنگامی که به زمین هبوط کرد صاحب همسری نبود و او اولین کسی بود که به خود ارضایی خویش پرداخت ، وضعیت مار نیز به همین منوال بود و ذریه ابلیس بوسیله تخمگذاری و تکثیر جوجه رشد می نمایند و بعید نیست که خود ارضایی طرح شده در حدیث قبل ، اشاره به این معنا داشته باشد هر چند معنای اصلی نیز خالی از قوت نمی باشد . علی (ع) می فرمایند : اول کسی که در روی زمین به بزهکاری و فساد پرداخت (عتاق ) دختر آدم (ع) می باشد . خداوند او را صاحب بیست انگشت گردانیده بود و در هر انگشتی دو ناخن بسیار بلند مانند داس قرار داشت ، محل ایجاد فساد او سرزمینی بود خشک و سوزان ، بعد از بی حرمتی و بزه او خداوند شیری بسان فیل و گرگی مانند گوسفند و کرکسی مثل الاغ را برانگیخت تا او را از میان بردارند .

 

( ابو بکر حضرمی ) از امام باقر (ع) اینگونه روایت می کند : هنگامیکه فرزندان ذکور آدم به 4 تن رسیدند خداوند 4 نفر از حوریان بهشتی را برای ازدواج با آنها و توالد نسل به زمین فرستاد سپس این گروه را به آسمانها فراخواند و در نوبت دیگر آنها را به ازدواج گروهی از اهل جن در آورد . در نتیجه آنچه از حلم و بردباری در روی زمین است از قبل آدم و آنچه زیبایی است از جانب حواست همچنین تمام زشتیها و سوءاخلاق از طایفه جن نشأت می گیرد .

 

امام باقر (ع) در روایتی دیگر می فرمایند : قابیل بخاطر کشتن یرادرش با شاخهایش در میان خورشید آویزان است او با سرمای کشنده و گرمای طاقت فرسا همراه است تا در آتش قهر الهی غوطه ور گردد .

 

در ( فروع کافی )  ضمن حدیثی مستند از امام صادق (ع) ÷یرامون اولین کتابی که نگارش یافت سوال شد آنحضرت در پاسخ فرمودند : خداوند تعالی در (عالم ذر ) یکایک انبیاء و فرشتگان و مومنین و کفار را بر آدم و ذریۀ او عرضه داشت هنگامیکه نوبت معرفی ( داوود (ع) ) رسید آدم پرسید : این کیست که در چنین مرتبه ای از کمال قرار دارد لکن دارای عمری بسیار کوتاه می باشد . خداوند در پاسخ فرمود: این فرزند تو داوود است که بر روال جاری خلقت رزق و روزی او تعیین نموده و برای او چهل بهار بیشتر مقرر نداشتم چرا که من آنچه را بخواهم محو نموده و آنچه را که اراده نمایم ثابت می گردانم و اصل کتاب نزد منست . حال اگر تو بخواهی مقداری از عمرت را به او پیشکش نمایی من نیز لر آن صحه می نهم ، آدم گفت : پروردگارا ! من شصت سال از عمرم را بدو بخشیدم خداوند به جبرئیل و میکائیل و ملک الموت دستور داد تا گفتۀ آدم را رقم زنند زیرا که او بزودی از این بابت دچار فراموشی خواهد شد . آنها نیز نوشته ای فراهم آورده و با گل علّیین آنرا مختوم نمودند . سالها گذشت تا زمانیکه آدم در حالت احتضار قرار گرفت و ملک الموت برای قبض روح به نزد او آمد ، آدم از علت آمدنش پرسید و هنگامیکه دریافت او برای قبض روحش آمده است خطاب به عزرائیل گفت : هنوز شصت سال از عمر من باقی ماندهاست در این هنگام ملک الوت او را از عهدی که بسته بود آگاه ساخت و گفت آنرا به فرزندت داوود بخشیدی و جبرئیل نیز در تایید نظر او نامه امضا شده را در معرض دید او قرار داد . در اینجا امام صادق (ع) فرمودند : به همین خاطر است که هرگاه سند بدهکار بدو نشان داده می شود خوار و ذلیل می گردد . بعد از این مشافهه آدم قبض روح شد .

 

امام باقر (ع) می فرمایند : میان رکن و مقام قبور تعداد بیشماری از پیامبران است و حضرت آدم (ع) در حرم الهی مدفون است . امام صادق (ع) می فرمایند : بعد از مرگ آدم (ع) ابلیس و قابیل به شماتت او پرداختند و به لوده گری و نواختن آهنگ و موسیقی مشغول گشتند و هر گونه نواختن موسیقی و ضرب که بر این منوال باشد نیز از جانب ابلیس است . در کتاب تهذیب بنحو مرسل و مذاکره و بدون ذکر سند آمده است : هنگامیکه آدم از جنة الماوی به زمین فرود آمد احساس تنهایی و دهشت کرد از خداوند خواست تا یکی از درختان بهشتی را قرین او سازد ، پروردگار نیز اصله ای از درخت خرما را برای او فرستاد تا به نگهداری آن بپردازد . آدم (ع) حتی در هنگام وفات به فرزندانش اینگونه سفارش نمود : من در طول زندگانیم با این درخت مانوس بودم و دوست می دارم بعد از مرگم نیز چنین باشد ، در وقت مرگ شاخه ای از درخت خرما را به دو نیم کرده و در کنا پهلوان من قرار دهید . فرزندان آدم به سفارش پدر عمل نمودند و با اینکه این سنت در زمان جاهلیت منسوخ شده بود لکن پیامبر (ص) آنرا مجدداً احیاء و جاری نمودند . امام صادق (ع) می فرمایند : خداوند تعالی به نوح وحی فرستاد تا یک هفته گرداگرد کعبه طواف نماید بعد از این مدت او تا زانویش در آب فرو رفته و تابوت را که حامل استخوانهای آدم (ع) بود به داخل کشتی منتقل ساخت او سپس به باب کوفه رسید و آنجا بود که در میان مسجد جمعیت همراهش متفرق گشتند و او تابوت را در محلی بنام ( غُرَی ) دفن نمود .

 

همچنین امام صادق (ع) می فرمایند : آدم ابوالبشر نهصدو سی سال عمر نمود و بعضی روایات سن او را هزار سال ذکر نموده اند .

سید بن طاووس در ( سعدالسعود ) گوید : در ( صحف ادریس ) نبی آمده است که آدم (ع) به مدت ده روز و در پی تبی طولانی رحلت یافت وفات او در روز جمعه یازدهم محرم اتفاق افتاد . مدفن او غاری در میان کوه ابوقبیس است . و صورت او بطرف کعبه قرار دارد . عمر او حدود هزار و سی سال است و حواء یکسال بعد از ارتحال او در پی یک بیماری 15 روزه به دعوت حق لبیک گفته و در جوار آدم مدفون گشت .

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ

آدرس هیئت نوجوانان قران وعترت:خیابان ولیعصر بالا تر از میدان منیریه خیابان صنیعی پور حسینیه جواد الائمه_ هیئت نوجوانان قران وعترت ساعت هیئت 6تا8 شب .پنجشنبه شب ها در خدمت شماست
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هیت قران وعترت و آدرس ghoranoetrate.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->